این مقاله به بررسی نظریههای مهم همگرایی مانند دیدگاههای کارکردگرایان و نوکارکردگرایان و نظریه کانتوری و اشپیگل در اینباره میپردازد و با تأکید بر ضعفها و نقصانهای اینگونه نظریات، ناکامی عملکرد سطوح سازمانهای مختلف بینالمللی را در ایجاد همگرایی و همبستگی جهانی و برپایی صلح پایدار تبیین میکند. آنگاه به تشریح همگرایی و مبانی آن در آموزه و نظام سپهری مهدوی میپردازد و علتهای امتیازات و توفیقات آن را در برابر نظریههای همگرایی غربی، بررسی میکند.