بیشتر اندیشهها، مذهبها و نحلههای فکری در پى ایجاد نظمی نوین و نظامى مطلوب برای آینده جهاناند. در سه دهه اخیر، سه نظریه جهانگرایانه «پایان تاریخ» (فوکویاما)، «جنگ تمدنها» (هانتینگتون)، «اسلام سیاسی» (امام خمینی;) در دو قالب پیشنظام مردمسالاری دینی (جمهوری اسلامی) و نظام کامل، قطعی و نهایی حکومت مستضعفان (امام زمان4)، بیش از دیگر نظریهها توجه جهانیان و اندیشهورزان را به خود جلب کرده و ندای ساختن جهانی جدید را سر دادهاند. در واقع، سه نظریه برای جهانیشدن یا جهانیسازی پیش و روی جامعه جهانی است که میتوان آن را در دو نظام لیبرال ـ دموکراسی شامل دو نظریه جهانشمولانه و همخانواده فوکویاما و هانتینگتون و مردمسالاری دینی شامل دو نظریه مرتبط به هم و از یک سنخ امام خمینی; و امام عصر4 خلاصه کرد. پرسش این است که کدامیک از این نظریهها، ظرفیت و توان لازم را براى تأسیس نظام جهانى دارند؟ با مرور و مطالعه مختصات و صفات این نظریهها و نظامها، پاسخ به این پرسش را پی میگیریم.