اعتقاد به آخرالزمان جزء لاینفک آموزههای تمامی ادیان و حتی مکاتب دستساز بشری است، بهگونهای که عدم پاسخ به پرسش آخرالزمان، ذهن ناآرام بشر را در وادی حیرت وانهاده و سکون و آرامش را که ثمرة ایمان به ادیان و مکاتب است، حاصل نمیآورد. از اینرو اعتقاد به این آموزه وجه مشترک تمامی ادیان و مکاتب است. بر این اساس مکتب صهیونیسم مسیحی نیز از این قاعده مستثنا نبوده و حتی در میان مکاتب موجود، بیشترین نقش را به آخرالزمان داده، به گونهای که تفسیر آموزههای دیگر این مکتب تنها در سایة نگاه به آخرالزمان میسر خواهد بود. این تحقیق ضمن معرفی اجمالی مکتب صهیونیسم مسیحی به دنبال تبیین نقش آخرالزمان در مکتب صهیونیسم مسیحی است.