بازتعریف هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی مناسب انقلاب اسلامی، در گذار از مدرنیته اسلامی به‌سوی تمدن زمینه‌ساز و بایسته‌های سیاستی برآمده از آن

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار آینده‌پژوهی و عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین تهران.

2 دانشجوی دکتری سیاست‌گذاری فرهنگی، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم

چکیده

گونه‌شناسی‌های متفاوت از ماهیت و چیستی انقلاب اسلامی ایران و نظام معرفتی برآمده از آن، جایگاه راهبردی انقلاب اسلامی را در سطح ملی، منطقه‌ای، جهانی و تاریخی تغییر می‌دهد. در این مطالعه در روندی تحلیلی و مقایسه‌ای، مؤلفه‌ها و پیامدهای هستی‌شناسی اجتماعی انقلاب اسلامی مبتنی بر نظریه‌های انقلاب در جهان مدرن، با مؤلفه‌ها و پیامدهای هستی‌شناسی الهی انقلاب اسلامی مبتنی بر انگاره‌های دینی، مورد توجه قرار گرفته و پیامدهای معرفت‌شناختی آن، در دو جبهه تفکری مدرنیته اسلامی و تمدن اسلامی، با بررسی رویکردها و راهبردهای هر گروه مطالعه شده است. در انگاره مدرنیته اسلامی، نخست در تبیین ماهیت انقلاب، بر معرفی نوعی یا تعدادی از عوامل فرهنگی، جامعه‌شناختی، اقتصادی، روان‌شناختی و سیاسی برآمده از انگیزه‌ها و منافع اجتماعی گروه‌های خاص یا متکثر اجتماعی بسنده می‌کنند و دیگر این‌که روند تمدنی پسینی انقلاب را روندی تنزیهی نسبت به تمدرن مدرن در حوزه‌های معنوی و اخلاقی تعریف می‌کنند. اما در انگاره تمدن‌سازی، انقلاب اسلامی به عنوان یک انقلاب ابعادی بزرگ و پیوسته تعریف می‌شود که با ولایت الهی، از مجرای رهبری یک بزرگ مرد الهی و با تمسک دین‌مدارانه و پیوسته مردم به آن، در امتداد درگیری جبهه حق و باطل و در مسیر رشد و رفعت اجتماعی برای امر زمینه‌سازی ظهور امام عصر4 برپا شد و دیگر عوامل اجتماعی در شکل‌گیری انقلاب اسلامی نقش و جایگاه ثانویه ایفا کردند. در بخش پایانی نوشتار، با اولویت‌بخشی گزاره تمدنی انقلاب اسلامی بر گزاره تجددی آن، به بررسی آسیب‌ها و کاستی‌های سویه تمدنی انقلاب اسلامی و بایسته‌های سیاستی مناسب آن‌ها در مسیر امر زمینه‌سازی پرداخته شده است.

کلیدواژه‌ها