بررسی تطبیقی میان دیدگاه ملّاصدرا در باب انسان کامل و آموزۀ ولایت

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

چکیده

با پیدایش نظام‌های فکری در میان مسلمانان، تفسیرهای گوناگونی از اعتقادات، از جمله آموزۀ «ولایت» صورت گرفت که در علوم مختلفی قابل طبقه‌بندی است. به لحاظ تاریخی، نظریۀ انسان کامل برگرفته از آموزۀ ولایت در شیعه است.
بایزید بسطامی، حلّاج و ناصر خسرو قبادیانی از جمله افرادی به شمار می‌روند که اصطلاحاتی همچون «انسان عقلی»، «انسان اعلی»، «انسان حق» و «انسان اول» را در فرهنگ‌ اسلامی به کار برده‌اند. اما اصطلاح «انسان کامل» را نخستین بار ابن‌عربی مطرح کرد و در کتب خود به کار برد. وی با این نوآوری، توانست مطالب ارزنده‌ای بر اساس نظام پایه عرفان نظری به جای بگذارد. تفسیر این آموزه از سوی وی، سبب شکل‌گیری «نظریۀ انسان کامل» شد که نقش مهمی در آشکار شدن زوایای مختلف آموزۀ «ولایت» در عرفان داشته است. از سوی دیگر، تفسیر آموزۀ «ولایت» به صورتی که در احادیث تبیین شده، وامدار «نظریۀ انسان کامل» در عرفان نظری است.
نگاه ویژۀ این نوشتار، آغازی است برای بهره گرفتن از نظام‌های مفهومی متنوع در تبیین دقیق‌تر مسائل دینی و عرفانی. چنان‌که ملاصدرا با ابتکار خویش با تلفیق نگاه کلامی، فلسفی و عرفانی و احیاناً حدیثی توانست با جاری ساختن عرفان نظری به صورت برهانی در بستر شیعی، برای تفسیر آموزۀ «ولایت» نظام پایه‌ای به کار گیرد و این آموزه را طبق مبانی عرفانی تبیین کند و در مواردی که تفسیرهای موجود را در تنافی با مبانی شیعه یافته، مردود اعلام نماید. شناخت دقیق و عمیق از «انسان کامل» ملاصدرا، نیازمند معرفت نسبت آن با سایر عناصر نظام‌مند مانند ولایت شیعی و «انسان کامل» ابن‌عربی است.
 

کلیدواژه‌ها