وضعیت اخلاقی یک آرمانشهر که در ذهن فردی یوتوپیک شکل میگیرد، از دو حال خارج نیست؛ یا او در ناکجاآباد مطلوب خود به دنبال «همۀ» خوبیها میگردد، یا در پی «غلبۀ» خوبیهاست. در حالت نخست، ما در جستوجوی یک بهشت تمام عیاریم که اگرچه تصور آن در دنیایی دیگر معقول است، اما امکان پیدایش آن در این دنیا و مختصات انسانها پذیرفتنی نیست. از دیگرسو، در شق دوم، نهتنها به وادی انتزاع یا ناکجاآبادسازی نیفتادهایم، بلکه جهانی نه فقط مطلوب و مطبوع، بلکه ممکن و شدنی را تصویر کردهایم. در این نوشتار، نخست برای تبیین مفهوم غلبۀ خوبیها و سپس اثبات آن، اوصاف اخلاقی به دو دستۀ مستقل و وابسته تقسیم شده و در همین راستا مبتنی بر دو دسته از دلایل روایی و فرااخلاقی[1] ثابت شده است که آخرالزمان اسلامی یک یوتوپیا به معنای مرسوم آن در ادبیات و فرهنگ جهان بهویژه غرب نیست و دوم آنکه این شرایط اگرچه آرمانی است، اما دستنایافتنی، فراانسانی و غیرنرمال نیز به شمار نمیرود.