«انسان» و مسائل مرتبط با او، از نخستین مباحث مهمی است که در هر جهانبینی و ایدئولوژی، به آن توجه میشود؛ مسائلی همچون آینده تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی جهانی که در آن زندگی میکند و اینکه آیا به راستی خواهان چیست. لذا فلسفهها و رویکردهای گوناگون و ادیان متعدد، هریک به نحوی سعی داشتهاند تا این سؤال را پاسخ گویند. مقاله حاضر نیز در پی پاسخ به این سؤال است و اینکه آیا جدای از نظریات ایدئولوژیک، میتوان در میان رویکردهای موجود در غرب، طرح و تئوری تازهای در این باره یافت و نظریات روانشناسی، جامعهشناسی و یا نظریهای همچون فوتوریسم یا موعودگرایی، تا چه اندازه به موعود مطلوب انسان دست یافته است؟ مقاله ضمن بیان خواستههای انسان مدرن، از آینده و دولت موعود و ذکر دلایلی در فراگفتمانی این نیاز، در نهایت بر این نکته تأکید میکند که موعود دین اسلام، بهترین مصداق در تحقق تمام این خواستهها به نحو مطلوب است. به عبارت دیگر، اسلام عقیده به غیب را به عقیدة به واقعیت تبدیل میکند و انسانها را از پیجویی منجی موهوم در آینده، به ایمان به منجی زنده و معاصر سوق میدهد.