عضو هیئت علمی مؤسسه آینده روشن(پژوهشکده مهدویت) قم، ایران
چکیده
بحث مدیریت از نقطهای شروع میشود که جمعی شکل گرفته و این جمع در رسیدن به تأمین نیازهای پیچیده خود برای اینکه هم هدف اقدام کند، بین نیروها ارتباط باشد، ساعی و تلاشگر باشند، دغدغهمند و پرانگیزه حرکت کنند و هماهنگی لازم در برنامهها را داشته باشند نیاز به مدیریت دارند که این مسائل را سامان ببخشند که اینها مسائل مدیریت هستند. حال سؤال این است در مدیریت اسلامی چگونه میتوان پاسخ به مسائل مدیریت دست یافت. در ادله وحیانی ما دلیلی که تصریح کند این مسائل را چگونه مدیر میتواند حل کند وجود ندارد اما با توجه به نیازمندی انسان به بحث مدیریت و آن طرف هم دین به عنوان روش صحیح زندگی کردن نمیتوان توقع داشت که دین به این مسئله مهم نپرداخته باشد. به نظر میآید روش دین در ارائه پاسخ به مسائل مدیریت، تصریحی نبوده است چون عنصر شرائط و امکانات در بحث مدیریت تأثیرگذار میباشد. بنابراین نمیتوان یک نسخه واحد حکمی پیچید لذا دین آمده اصول حاکم بر مدیریت را تبیین کرده است که این اصول در تمامی شرائط و امکانات قابلیت اجراء را دارد؛حال سؤال میشود این اصول حاکم بر مدیریت را از چه راهی میتوان در ادله دینی کشف کرد؟ به نظر میآید از سه طریق میتوان این اصول را کشف کرد: 1. مبانی و اهداف دین؛ 2. روشهای دین در هر مسئله؛ 3. خطوط و اصول کلی دین در بحث مدیریت. با توجه به خطوط و اصول کلی دین در بحث مدیریت که در این نوشتار به اصول مدیریت تعبیر شده به اصل رفعت و ارتقاء وجودی نیروها در قسمت آرمان مدیریت و اصل بینات و روشنگری در قسمت زمینههای مدیریت اسلامی و فهمیدن و کار کردن نیروها در پیوند مدیریت با نیروها و مسئولیت همگانی در قسمت مسئولیتها دست یافتهایم؛ البته با مقایسۀ جزیی این چهار اصل با مدیریت بشری، تفاوت مدیریت اسلامی با سائر مدیریتها روشنتر میشود.